واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بس |
بسیار |
کهن |
قدیمی |
دیری |
زمان طولانی |
درازنای |
طول |
لیک |
اما |
برمی کشد |
بالا می برد |
سپند |
ارجمند، مقدس |
فر |
شکوه |
فرزانگی |
دانایی |
فرهیختگی |
علم آموختگی |
داد |
عدالت |
آزادگان |
جوانمرد |
تیره رأی |
بد فکر |
ارجمند |
با ارزش، بالا مقام |
خرد |
عقل و دانایی |
ددی |
وحشیگری |
خامه |
قلم |
پیراسته |
پاک شده |
آلایش |
کثیفی |
پلشتی |
ناپاکی |
بِخْرَد |
دانا |
روشن رایان |
روشن فکران |
گُرد |
پهلوان |
یَلَان |
پهلوانان |
پُردل |
شجاع |
نامدار |
مشهور |
می نازیم |
افتخار می کنیم |
همگِنان |
هم نوعان |
بُنِ جان |
ته دل |
تبار |
نژاد |
نژاده |
با اصل، اصیل |
تابناک |
روشن |
پرفروغ |
روشن |
نَسْتوه |
خستگی ناپذیر |
گرانی |
سنگینی |
ستبر |
قوی |
دریغ نورزد |
کوتاهی نکند |
بهروزی |
روز خوب |
خیرگی |
تعجب |
زدود |
پاک کرد |
هان و هان |
بدان و آگاه باش |
خوار مدار |
پست و فرومایه نکن |
بِرَهان |
آزاد کن |
بیشه |
دشت سر سبز |
بپوی |
جستجو کن |
برگزید |
انتخاب کرد |
ماهر |
دارای مهارت |
تلخیص |
خالصه کردن |
فنون |
مهارت ها |
فراگرفته بود |
آموخته بود |
دستمزد |
حقوق |
افزود |
اضافه کرد |
بی اعتنا |
بی توجه |
ناگزیر |
ناچار |
فنون |
جمع فن، مهارت ها |
به پاس |
به خاطر، به احترام |
ناسازگاری |
بدرفتاری |
واداشت |
مجبور کرد |
بسنده |
کافی |
||
بی گزند |
بی صدمه، بدون بلا و آسیب |
||
مرغوب ترین |
باکیفیت ترین، مطلوب ترین |
||
لعاب |
پوشش نازک شیشه ای که هنگام پختن ایجادمی شود |
||
ورزیده |
کارکشته، کسی که کاری را زیاد انجام داده باشد |
||
تصرّف |
در اینجا تغییر و دگرگونی |
||
سربرمی افرازیم |
سر بلند می کنیم، افتخار می کنیم |
معنی واژگان درس «ارمغانِ ایران»:
واژه
معنی واژه
واژه
معنی واژه
بس
بسیار
کهن
قدیمی
دیری
زمان طولانی
درازنای
طول
لیک
اما
برمی کشد
بالا می برد
سپند
ارجمند، مقدس
فر
شکوه
فرزانگی
دانایی
فرهیختگی
علم آموختگی
داد
عدالت
آزادگان
جوانمرد
تیره رأی
بد فکر
ارجمند
با ارزش، بالا مقام
خرد
عقل و دانایی
ددی
وحشیگری
خامه
قلم
پیراسته
پاک شده
آلایش
کثیفی
پلشتی
ناپاکی
بِخْرَد
دانا
روشن رایان
روشن فکران
گُرد
پهلوان
یَلَان
پهلوانان
پُردل
شجاع
نامدار
مشهور
می نازیم
افتخار می کنیم
همگِنان
هم نوعان
بُنِ جان
ته دل
تبار
نژاد
نژاده
با اصل، اصیل
تابناک
روشن
پرفروغ
روشن
نَسْتوه
خستگی ناپذیر
گرانی
سنگینی
ستبر
قوی
دریغ نورزد
کوتاهی نکند
بهروزی
روز خوب
خیرگی
تعجب
زدود
پاک کرد
هان و هان
بدان و آگاه باش
خوار مدار
پست و فرومایه نکن
بِرَهان
آزاد کن
بیشه
دشت سر سبز
بپوی
جستجو کن
برگزید
انتخاب کرد
ماهر
دارای مهارت
تلخیص
خالصه کردن
فنون
مهارت ها
فراگرفته بود
آموخته بود
دستمزد
حقوق
افزود
اضافه کرد
بی اعتنا
بی توجه
ناگزیر
ناچار
فنون
جمع فن، مهارت ها
به پاس
به خاطر، به احترام
ناسازگاری
بدرفتاری
واداشت
مجبور کرد
بسنده
کافی
بی گزند
بی صدمه، بدون بلا و آسیب
مرغوب ترین
باکیفیت ترین، مطلوب ترین
لعاب
پوشش نازک شیشه ای که هنگام پختن ایجادمی شود
ورزیده
کارکشته، کسی که کاری را زیاد انجام داده باشد
تصرّف
در اینجا تغییر و دگرگونی
سربرمی افرازیم
سر بلند می کنیم، افتخار می کنیم